تفسیر ادبی عرفانی آیات مسبّحات (10 ـ 319) (356)
بسم الله الرحمن الرحیم
یگانـــه در ذات و صفــات
سوره 2 بقـــره آیه 116 :
بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحِیم
.... سُبحانَهُ بَل لَهُ ما فِی السَمواتِ وَالاَرض ...
... پاک است و بی عیب خدای یگانه،
یگانه در حلــــــــــم،
یگانه در وفــــــــا،
یگانه در مهــــــــر،
درگنــــاه از بنـــــده نَبُـــرَد،
اگر بنده به دیگری گـراید او نگـراید که در وفــا یگانه است،
اگر بنده عهد بشکـنـد او نشکـنـد که در مهـر یگانه است،
یگانــــــه در ذات،
یگانه در صفــــــــــات،
بَـــرِی از عِـــلاّت،
منــــزّه از آفـــــات،
ستـــوده به هـر عـبـارات،
زیبـــا در هـر اشارات،
آفریننده ی دقایق و ساعات،
مُقَــدِّرِ اعـیـان و اوقــات،
نه در صـنـع او خلل،
نه در تـقــدیـر او حِـیَـل،
نه در وصف او مثــــل،
مُقَــدِّری است لَـــم یَــــزَل.
خـداونــدی بی شریک و بی انباز،
پادشاهی بی نظیر و بی نیاز،
گناه آمرز است و بیچاره نــواز،
دانای بی عـلـت،
قـیّـــوم تا ابــد،
قــــدّوس از حســد.
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
اندر دل من بدین عـیــانی کـه توئی
وزدیــده ی من بدین نهــانی کـه توئی
وصـاف ، تــو را وصـف نداند کردن
تو خـود به صفــات خود چنانی که توئی
خداوندی که گوش ها گشوده بنام او،
دل ها اسیــــــــــر پیغــــــــــــام او،
موحــــــد افــــــــتاده در دام او،
مشتاق مست مهـر از جام او،
امید عاصیان و مفلسان به درگاه او،
درویشان را شادی به جلال او،
عارفان را جای در بارگاه او،
نشستن شان بر امیــــد وصـــــال او،
بودن شان در بـنـــــد وفــــــــاء او،
راحـت شــان با نام و نشان او،
خــدایــا ؛
یک چندی به یاد تـــــــو نازیدم،
آخـر خـود را رستخـیــز گــزیـدم،
چون من کیست که این کار را سزیــدم؟
اینم بس که صحبت تو ارزیدم،
خــدایــا ؛
نه جــز از یاد تـــــو دل است،
نه جـز از یافت تـــــو جــــان،
پس بی دل و بی جـــان زندگی کی تــــــــوان ؟
ارباب حکمت گویند :
در این آیت رمزی عجیب است
که در این جهان هرچه راه به آن فنا است
خـداونــد آن را تخمی پدید آورد و خلقی نهاد
تا نوع آن در جهان بمانَد و یکباره نیست نشود،
نبینی که برای اجرام آسمانی مانند ماه و آفتاب و ستارگان
که تا روز رستاخیـــــز راه فنا نیست لاجرم تخم نساخت
و برخلاف آنچه نبات و حیوان است
چون فنا به روزگاران در آن روان است
لاجرم تخم و خـلـف از سـلـف ضروری است،
از این رو دانسته می شود که :
خـداونــد را فرزند گرفتن سزاوار نیست
و خـلـف او را به کار نه!
که وی زنده ی ابدی است وکردگار سرمدی،
فنا در او راه نیابد
و آفت را در جـــــلال او جائی نه!
و عیب و نقص را در کمـــــال او گنجای نیست،
همیشه بوده و همیشه باشد،
پس او را فرزند چه درباید و چه درسزد؟
این بود که فرمود :
بَل لَهُ ما فِی السَمـــواتِ وَالاَرض ...
فرزند می باید که خدمت پدر را می دریابد،
چون پدر بخودی خود کامل نیست
و از یار و مددکار بی نیاز نه!
نیازمند دیگری است تا سستی او را جـبــران کـنـد،
پس خداوند بی نیاز چه حاجتی به فرزند و انباز دارد؟
که نه او را فـقـر است تا کسی جبرکند،
نه اورا عجز است تا کسی یاری کند،
آنچه در آسمانها و زمین است
همه بنده ی او و خــدمتگــزار او و طاعت دار او است
چه بخـواهـــد چه نخـواهــــد.
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
اندردل من عشق تو چون نــوریقیـن اسـت
بردیده ی من نام تو چون نقش نگیــن اسـت
درطبـع مـن و همّـت مـن تا به قیـــامـت
مهـرتـو چـو جـان است و وفای تو چو دیـن
#################################################
#################################################
و امّـــــــا مشکلات مـــــا !
همه مشکلات ما
ناشی از غیبت طولانی مولایمان
محبــوب دل هـا و منجی انســان هـا
قائـم آل محمّـد (ص) حضرت امــام مهــدی (عج) است
السلام علیــک
یا اباصــالح المهـــدی
پس برای تعجیل در فرج مبارکشان زیاد دعا کنیم
اَللّهُمَّصَلِّعَلیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلفَرَجَهُم
موضوع :